در حال بار گذاری
امروز: جمعه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۳

دین و اندیشه > ابديت را نبايد به خدا نسبت داد

گروه دين و انديشه:عضو هيئت علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي با تأکيد بر بحث ابديت و تحليل آن از منظرهاي مختلف انسان‌شناسي، هستي‌شناسي و معرفت‌شناسي، اظهار کرد: نبايد ابديت زماني را به خدا نسبت دهيم، زيرا وجود خداوند اجل از آن است که ابديت زماني را به او نسبت دهيم.

    حجت‌الاسلام و المسلمين محمدعلي اردستاني، استاد حوزه و عضو هيئت علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، کرسي علمي ترويجي «تحليل ابديت»، که از سوي گروه فلسفه پژوهشکده حکمت و دين‌پژوهي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي برگزار شد، گفت: تحليل ابديت از جهات مختلف از جمله هستي‌شناسي، انسان‌شناسي و معرفت‌شناسي ضروري است. از نظر هستي‌شناسي بسيار مهم است، زيرا فرجام هستي است و حتما واقع خواهد شد و از اينجا ضرورت انسان‌شناسي هم آشکار مي‌شود زيرا ابديت بر تمامي شئونات انسان سايه افکنده است.

    عضو هيئت علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي افزود: علامه طباطبايي فرموده است که ما آمده‌ايم تا بمانيم و هستيم که هستيم لذا ابديت پاسخ مناسبي براي معناي زندگي دارد و همين موضوع ضرورت معرفت‌شناسي را هم نشان مي‌دهد زيرا اگر شناخت ابديت صحيح نباشد تداوم آن انسان را دچار ياس و نوميدي خواهد کرد و سعادت او را در خطر نابودي قرار مي‌دهد و اگر اين درک از ابديت صحيح باشد تداوم توجه به ابديت انسان را از تفاخر در معلقات و تنازع در خيالات و متخيلات و چسبيدن به دنيا بازمي‌دارد. از اين رو از منظر ارزش‌شناسي هم مهم است. بايد در ابعاد علمي و پژوهشي هم مسئله ابديت، مسئله شود؛ اگر مسائل را رتبه‌بندي کنيم، چيزي بالاتر از ابديت سراغ نداريم.
    اين پژوهشگر با بيان اينکه در بحث ابديت ما با ? عنوان مواجه هستيم، تصريح کرد: اولين عنوان وعاء زمان، وعاء دهر و وعاء سرمد است و هر ? عنوان از عناوين پيچيده مابعدالطبيعه در طول تاريخ بشر بوده و هنوز باب تحقيق به روي اين عناوين باز است؛ در مورد زمان چه افراد قبول داشته باشند و چه نداشته باشند با آن مواجه هستند ولي اگر کسي مابعدالطبيعه را منکر باشد نمي‌تواند سخن از وعاء دهر و سرمد بگويد.
    اردستاني با بيان اينکه دوام و لادوام دو موضوع وابسته به ? عنوان وعاء است، افزود: در دوام و لادوام مسئله دو بخش است يکي از جهت زماني و ديگري تقرب غيرزماني؛ وجود به اجمال دو سلسله طولي و عرضي دارد و سلسله طولي بعد از مبدأ، لاهوت، جبروت، ملکوت و ناسوت است و مبدأ، سلسله مبدأ المبادي و غايت الغايات و حقيقت وجود است که نه اسمي دارد و رسمي. لاهو، وجود جامع جميع اسماء حسني و صفات است. جبروت، عالم عقول کليه و ملکوت هم دو قسم است؛ ملکوت اعلي و ملکوت اسفل است که اعلي، نفوس کليه و اسفل، مثل و ناسوت عالم شهادت است. سلسله عرضي بر عقول عرضي اطلاق مي‌شود.
    عدم فقدان يک مرتبه از وجود است
    وي با بيان اينکه وجود هر موجودي، وعائي دارد، افزود: بر اين اساس موجود يا سرمدي يا دهري و يا زماني و يا آني است و در احکامش مانند وحدت و کثرت و ثبات و سيلان تابع وجود است. اگر بر عدم هم احکامي مانند ثبات و وعاء و سيلان و .. را بار کنيم عدم هم مراحلي پيدا خواهد کرد لذا عدم، فقدان يک مرتبه وجود نسبت به مرتبه ديگر و نيز فقدان هر موجود داني نسبت به موجود عالي است.
    عضو هيئت علمي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي با اشاره به وعاء زمان، اظهار کرد: زمان، وعاء وجود موجود زماني است؛ وقتي مي‌گوييم وعاء است مانند آن است که بگوييم آب در کوزه است، زمان هم اينطور است يعني زمان خودش يک چيز است و شيئي که به آن نسبت داده مي‌شود، چيز ديگري است. آنچه به واسطه آن اين نسبت برقرار مي‌شود کلمه «در» است. وعاء حرکت‌ها و متحرک‌ها هم زمان است اعم از اينکه زمان به نفس خود و يا طرفش، وعاء دارد و البته طرف زمان، «آن» است و آن، وعاء «آني»هاست. براين اساس موجود زماني چند قسم است؛ قسم اول زماني به نفس خودش يعني زمان، زماني بالذات است. قسم دوم زماني بر وجه انطباق است که مثال اين قسم، حرکت است و قسم ديگر هم آن و آنيات است.
    استاد حوزه علميه با بيان اينکه زمان امري تدريجي و داراي اجزاست، اضافه کرد: سخن ديگر اين است که عقل به واسطه چه چيزي حکم به وجود زمان مي‌کند؟ عقل از طريق تغير و تبدل و انتقال از حالي به حالي و سپري‌شدن و ... به وجود زمان حکم مي‌کند.
    وي با اشاره به ازل و ابد زماني، اظهار کرد: ازل زماني، يک جمله متمادي از زمان در جهت گذشت زمان است. به اين معنا که هيچ زماني، شيئي زماني و آني بر او پيشي نمي‌گيرد يعني نمي‌توانيم بگوييم بر اين زمان، زمان ديگري مقدم شده است؛ در وجود هيچ زماني نيست که پيش از آن زمان و يا آني باشد. ابد زماني نقطه مقابل آن است. زمان در جانب ابد نبايد به زمان ديگري منتهي شود وگرنه ابد زماني نخواهد بود يعني امتداد زماني در جهت ابدي، يک امير سيال است و در هيچ حد معيني متوقف نمي‌شود. لذا مي‌توانيم نتيجه بگيريم دوام زماني، چيزي است که به حسب آن تقرن امتداد خواهد يافت.
    اردستاني با بيان اينکه بحث ابد در بين حکما و فلاسفه ريشه‌دار است و حتي فلاسفه غرب به بحث ابديت پرداخته‌اند، گرچه بحث سرمد و دهر ويژه باورمندان به ما بعدالطبيعه است، تصريح کرد: نبايد ابديت زماني را به خدا نسبت دهيم، زيرا وجود خداوند اجل از آن است که ابديت زماني را به او نسبت دهيم.
    واکنش متفاوت فلاسفه به آراي ميرداماد
    در ادامه حجت‌الاسلام والمسلمين سيدمحمدعلي ديباجي، عضو هيئت علمي دانشگاه تهران، هم گفت: در بحث ضرورت‌شناسي بهتر است با اولويت معرفت‌شناسي بحث شود تا از پراکندگي بحث جلوگيري شود. همچنين اين بحث با توجه به سابقه آن در فلسفه و حکمت اسلامي بهتر است ديدگاه‌ها مستند و مورد اشاره به صاحبان ديدگاه باشد يعني وقتي از مفاهيم حدوث و زمان و ... استفاده مي‌شود هر کدام از اين کلمات، يک سابقه و پيشينه دارد، مانند حدوث دهري که عمدتا ميرداماد از آن استفاده کرده است يا تفکيک وعاء وجود به سرمد و دهر و زمان و آن ابتدا از سوي ابن سينا استفاده شد و بعد ميرداماد از آن بهره برد. اگر بدانيم که ابن سينا تا کجا بحث را پيش برد و ميرداماد از کجا آغاز کرد تحليل بهتري خواهيم داشت.
    به گزارش امانت به نقل از ايکنا، استاد دانشگاه تهران با بيان اينکه ميرداماد تلاش زيادي در تبيين بحث ابديت داشته است و کتاب قبسات او هم به اين بحث مي‌پردازد، اضافه کرد: البته کساني ديدگاه وي را نپسنديده‌اند و يا سکوت کرده‌اند که ملاصدرا از جمله اين افراد است و برخي هم پذيرفته‌اند؛ ملاهادي سبزواري تا حدي پذيرفت و مرحوم علامه آن را نقد و ملاصدرا سکوت کرد. لذا مهم است در تاريخچه به سير اين بحث توجه شود. غزالي هم تعريف عجيبي دارد که با مفهوم فلاسفه غرب نزديک است.

نظر خود را بنویسید ...

نظر سنجی